نگاهی به کتاب خاطرات مهاجرت از دولت موقت کرمانشاه تا کمیته ملیون برلین

عبدالحسین شیبانی ملقب به وحید الملک از رجال سیاسی و استادان دانشگاهی ایران است. که در کاشان متولد شده و تحصیلات عالیه او در انگلستان به پایان رسید و مدتی سمت دستیاری پرفسور ادوارد براون را در دانشگاه کمبریج برعهده داشت، وی در دوران مهاجرت سیاسی سال 1294 هجری شمسی مصادف با 1915 میلادی شاهد عینی نسل کشی ارمنیان بوده است وی مشاهدات خود را در کتابی به نام خاطرات مهاجرت نگاشته است.در اینجا قسمتهایی از کتاب که مربوط به سفر او به ترکیه و مشاهدات عینی خود از نسل کشی ارمنیان است را نقل و قول می نماییم.

صفحه 82 کتاب :

ظلم سربازگیری در اینجا زیاد است. از منطقه حدیثه به آن طرف خانواده های ارمنی در بیابانها متفرق و از گرسنگی جان می سپارند.یک دختر پنج شش ساله ارمنی را خود می خواستم به دو لیره بخرم،اما عربی نیم لیره بالا کرده او را خرید.مادرها بدین طریق دخترهای نازنینشان را مفت به مسافرین می بخشند که از گرسنگی و فشار ترکها خلاص شوند.

صفحه 86 کتاب :

چیزی که امروز جلب توجه می کند وجود عده ای از ارامنه می باشد.اینها مقدمه گروه ارامنه اند که از اطراف بغاز داردانل به کنار فرات رانده شده اند.بچه های زیادی دارند.بیشتر آنها از طبقه کشاورز می باشند.چند نفر از آنها تمام روز پیش ما بودند.بدیهی است اهالی محل و بخصوص مامورین دولت خوش نداشتند که ما با آنها صحبت کنیم.بیم آن هم بود که پس از رفتن ما آنها را اذیت کنند.یکی از آنها می گفت در اول دولت نفری یک قران هر روز به آنها اعاشه می داد ولی سه ماه گذشته بود که آن اعاشه هم قطع گردید.این بیچاره ها در زیر درختان خرما منزل دارند.

صفحه 87 و 88 کتاب :

بعد از ظهر مدتی از سیاست صحبت می کردیم مخصوصا راجع به ارامنه صبحت در میان بود.دولت عثمانی می گفت تقصیر از خود ارامنه است.بعضی دیگر از دولت عثمانی تنقید می کردند.

چهارشنبه 21 ژوئن :

در اول منزل دیشب راه صاف بود ولی بعد به پست و بلندی افتاده مورث زحمت گردید.سه چهار پلهای شکسته روی گودالهای عمیق زده اند که باعث خطر زیاد می باشد،در اینجا ارامنه را به پل سازی بازداشته بودند.

صفحه 90 و 91 کتاب :

در نزدیکی ابوکمال سایبانها و چادرهای زیاد از ارامنه دیده می شد.حالت اینها فی الحقیقه تاثر آور است.عده زیادتری از آنها زن و بچه هستند معدودی مردهای کهن سال میان آنها دیده می شوند.همین که ما نزدیک شدیم عده زیادی دور ما را گرفته با صدای بلند پول و خوردنی طلب می کردند.ما هر قدر پول خرد داشتیم به آنها دادیم ولی متاسفانه این جزئی پول نمی توانست صدها مردم عریان و گرسنه را از چنگال بدبختی نجات دهد.

پیر زنی میان آنها با گریه به زبان ترکی می گفت خانه های ما را خراب کردند و آنچه هم مانده بود به اسرای انگلیسی و فرانسوی داده ماها را به صحراها بدین حالت انداخته اند،چرا ماها را یک دفعه نکشتند تا بدین ترتیب زجرکش نشویم.زنی را دیدم بچه کوچکی در بغل داشت،هر دو گریه کنان فریاد از گرسنگی می زدند.

صفحه 123 کتاب:

ملاقات با طلعت بیک به کلی دوستانه بود.وقت برخاستن هم تا دم درب به مشایعت ما آمد.سپس به مرکز حزب اتحاد و ترقی رفته آقایان مدحت شوکت و دکتر ناظم بیک که از اعضای مهم حزب اتحاد و ترقی هستند ملاقات و مدتی با آنها صبحت کردیم.از ارامنه صحبت به میان آمد.دکتر ناظم بیک از آنها خیلی تکذیب می کرد.می گفت باید موضوع ارامنه در این جنگ حل شود و برای بعد از جنگ نماند.ملاقات با حضرات یک ساعت طول کشید.

 

منبع: www.hoosk.net