به نقل از سایت: www.alikonline.ir

 

فاتح آکین، فیلمساز و کارگردان ترک تبار در آلمان زاده شد. در روند نقب میراث دوجانبه خود دو فیلم پیچیده ساخت که مورد استقبال وسیع منتقدین قرار گرفت: «درمقابل دیوار» در ۲۰۰۴ و «لبه بهشت» در ۲۰۰۷. این دو فیلم دو قسمت اولین اثری است که خود آنرا «سه گانه عشق، مرگ و شر» می نامد ...

جزء آخر آن، «برش» *The Cut، به زمان گذشته، یعنی سال ١٩١۵ بر می گردد تا صحنه هایی از پردردترین و بحث انگیزترین فصل تاریخ ترکیه، یعنی نسل کشی ارمنیان، را به تصویر بکشد.

بازیگر اصلی فیلم، طاهر رحیم، هنرپیشه الجزایری تبار فرانسوی (بازیگر «یک پیامبر») در این فیلم نقش یک نعلبند ارمنی را بازی می کند که در جستجوی دودخترش به دور دنیا سفر می کند - از حلب تا هاوانا و از آنجا به ایالت داکوتای شمالی. در شروع خشونت سازمان یافته ای که نهایتا جان قریب به یک و نیم میلیون نفرارمنی را گرفت، ارتباط وی با دخترانش قطع شد.

«برش» که در مکان های مختلف در پنج کشور، با بودجه ای نزدیک به ٢٠ میلیون دلار و با دوربینهای سینماسکوپ فیلم ٣۵ میلی متری فیلم برداری شده، بلندپروازانه ترین فیلمی است که آکین تاکنون ساخته است. اما طبق گفته خودش، از نحوه پذیرش فیلم ناراضی است. قبلا قرار بود فیلم در فستیوال کان رونمایی شود، لکن آکین بنا به «دلایل شخصی» آنرا از فستیوال خارج کرد. در مصاحبه زیر آکین توضیح می دهد که چرا «برش» را به فستیوال ونیز آورد و انتظارش از نحوه پذیرش آن در ترکیه چیست؟ همین طور، شرح می دهد که چطور در ساختن فیلم از شمار زیادی از کارگردانان و تهیه کنندگان، ازجمله الیا کازان و ترنس مالیک، تاثیر پذیرفته است.

س- شما اخیرا به نشریه ای در ترکیه گفته اید که جامعه ترک آماده دیدن فیلم سینمایی درباره نسل کشی ارمنیان است. مسئولین نشریه از آن زمان تهدید به قتل شده اند. آیا نظرتان را تغییر نداده اید؟

ج- نه، من هنوز اعتقاد دارم که ترکیه آماده دیدن این فیلم است. دونفر از دوستان من که هر دو تولیدکننده بودند، متن فیلم را خواندند. یکی از آنها گفت که مردم با سنگ از آن استقبال می کنند، دیگری گفت با گل استقبال خواهند کرد. این چیزی است که با آن روبرو هستیم: چوب و چماق و گل سرخ. اما من فیلم را، هم به کسانی که واقعیت قتل عام ١٩١۵ را انکار می کنند و هم کسانی که آن را قبول می کنند، نشان دادم و دیدم که هردو گروه تاثیر عاطفی همانندی را نشان می دهند. امید من اینست که فیلم به عنوان پلی بین دو ملت دیده شود. بدون شک گروه های افراطی و فاشیستی هستند که از هر گونه آشتی و مصالحه می ترسند. و هرقدر کوچک تر باشند، بلندتر پارس می کنند. درضمن، نشریه ای که با من مصاحبه کرد، نشریه هفتگی ارمنی- ترکی آگوس است که سردبیرش هراند دینک بود.

س- دینک یک شهروند ارمنی بود که در سال ٢٠٠٧ به دست یک نوجوان افراطی ترک کشته شد. در سال ٢٠١٠ ، شما تلاش کردید فیلمی درباره زندگی دینک تهیه کنید، اما نتوانستید هنرپیشه ای در ترکیه پیدا کنید که نقش او را بازی کند.

ج- من نام پنج هنرپیشه ترک را که به نظرم می توانستند نقش او را بازی کنند، نوشتم. همه آنها از ایفای این نقش ترس داشتند. من نمی خواهم مشکلی برای کسی بوجود بیاورم. من در ترکیه زندگی نمی کنم. جایم امن است و کسی آزاری به من نمی رساند. اما این هنرپیشه ها به احتمال قوی آنها مشکل پیدا می کردند. بنابراین، از این کارمنصرف شدم.

س- صحنه هایی از «برش» که در ترکیه اتفاق افتاده، در واقع در کشور اردن فیلم برداری شده است، برای چه؟

ج- بیشتر به دلایل لجستیکی. داستان فیلم در سال ١٩١۵ اتفاق افتاده، در جنوب ترکیه که در واقع بسیار نزدیک به سوریه امروزی است. من به قطارهای قدیمی و قطارهای تاریخی، مثل خط آهن بغداد که آلمانها در آن روزها در امپراتوری عثمانی احداث می کردند، خیلی احتیاج داشتم. این گونه قطارها و صحنه ها به وفور در اردن یافت می شوند.

س- اما شما بخش هایی از فیلم را هم در آلمان، کوبا، کانادا و مالت فیلمبرداری کردید.

ج- این فیلمی است درباره جستجو. طرح اصلی داستان راجع به پدری است که در جستجوی فرزندانش است. نسل کشی ارمنیان فقط حاوی خشونت نبود، بلکه تبعید، مهاجرت اجباری، پراکنده شدن یک ملت در سراسر دنیا، از آناتولی گرفته تا پرت سعید مصر، تا هاوانای کوبا، کانادا، کالیفرنیا، هنگ کنگ و غیره را دربر می گرفت.

س- تا چه حد داستان فیلم برپایه سرگذشت ها و اشخاص واقعی نوشته شده است؟

ج- من در طول تهیه داستان فیلم تحقیقات زیادی انجام دادم. در طول این پژوهش ها یادداشت های روزانه ارمنیانی که در اوایل دهه ١٩٢٠ به هاوانا رفته بودند، به دستم افتاد. علاوه بر اطلاعات شفاهی راجع به سرگذشت قربانیان، ادبیات مربوط به اردوگاه های مرگ و کاروان های مرگ را مطالعه کردم. مجموعه ای غنی از شهادت شاهدان و اسناد و مدارک جمع آوری نمودم و سعی کردم با ادغام آنها داستان را بسازم.

س- اما شما فیلم را یک فیلم وسترن توصیف کرده اید.

ج- بله، «برش» یک فیلم منحصرا مربوط به موضوع فیلم نیست. در واقع سفر شخصی من در هنر سینما هم هست و تجربه کارگردانانی که مورد تحسین من بوده اند و بر کار من تاثیر گذاشته اند. «آمریکا، آمریکا»ی الیا کازان تاثیر عمیقی بر من گذاشت. همین طور، اثر سرجیو لئونه، به ویژه شیوه قالب سازی او. من سناریوی این فیلم را با ماردیک مارتین نوشتم. او نویسنده داستان «کوچه های پست» و «گاونر خشمگین» است. من مارتین را، که خود ارمنی است، در طی پروژه این فیلم کشف کردم و او در نوشتن سناریو به من کمک کرد.

فیلم، همین طور نشان از تحسین من از برتولوچی، وسترن های ایتالیایی و اینکه چگونه کلینت ایستوود وسترن های ایتالیایی را تطبیق می داد، دارد. طریقه مدیریت نور که همیشه در پشت ماست، ملهم از کار ترنس مالیک است. می توان گفت که فیلم چیزی است مانند جزایر آزور در وسط اقیانوس اطلس، برای اروپاییان فیلمی است خیلی امریکایی و برای امریکاییان، خیلی اروپایی.

س- چرا شخصیت های ترک در فیلم ترکی صحبت می کنند، اما شخصیت های ارمنی انگلیسی حرف می زنند؟

ج- دلیل آن اینست که اگر می خواستم فیلم را تحت کنترل داشته باشم، می بایستی بر مکالمات مسلط باشم. نمونه های مشابهی در تارخ سینما موجود است. شخصیت های چینی «آخرین امپراتور» برتولوچی انگلیسی صحبت می کنند. من از مفهومی که پولانسکی در «پیانو نواز» به کار برد، استفاده کرده ام. در آنجا همه شخصیت های لهستانی به انگلیسی و همه شخصیت های آلمانی آلمانی صحبت می کنند. انگلیسی به عنوان زبان همانند سازی به کار رفته است. این مفهوم کاملا روشنی است، اما برای بعضی از مردم تعجب آور است، برای اینکه آنها به فیلم های من، که به آلمانی و ترکی است، عادت کرده اند. در حالی که فیلم بیشتر راجع به همه دنیاست، در قالبی کمینه گرا ساخته نشده است.

س- کار با طاهر رحیم چگونه بود؟

ج- بازیگری او در «یک پیامبر» Un prophète تاثیر زیادی بر من گذاشت. فیلم عالی ای بود، یک شاهکار. ٩٠ در صد کیفیت فیلم مرهون بازی طاهر رحیم است. هنگامی که ما باهم ملاقات کردیم، دیدیم چیزهای زیادی هست که در آن اشتراک داریم. مثلا، او از تبار عربی است و در فرانسه بزرگ شده، من تبار ترکی دارم و در آلمان رشد پیدا کرده ام.

س- در مورد رونمایی فیلم در ونیز هیجان زده هستی یا ناراحت ...؟

ج- هر دو. من وقت زیادی صرف آن کردم. برای یک فیلم بطور معمول دوسال وقت صرف می شود، اما من هفت سال وقت گذاشتم. چهار سال آخر را هر روز کار می کردم. بله، ناراحت... هستم.

س- «برش» در ابتدا قرار بود در فستیوال فیلم کان نشان داده شود، اما شما در لحظه آخر با اشاره به «دلایل شخصی» آنرا بیرون کشیدید. قضیه چه بود؟

ج- ما فیلم را در کان و ونیز پیش نمایش دادیم. واکنش ها در ونیز بسیار شوق آمیز بود، اما در کان، طبق معمول، تاحدی محتاطانه بود. بنابراین، من اندکی مضطرب شدم و به ندای غریزه ام گوش کردم. اما نمی توانستم راجع به تصمیم خودم با رسانه ها صحبت کنم، زیرا ونیز از من خواست منتظر بمانم تا آنها نظرشان رااعلام کنند. مسئولین کان هیچ گاه فیلم را رد نکردند، اما احساس من این بود که این آن چیزی نیست که آنها انتظارش را دارند. برای اینکه فیلم فیلمی تاریخی است، به انگلیسی است، کمینه گرا نیست. اما من نمی توانم مطابق انتظارات دیگران عمل کنم. من باید در وهله اول انتظارات خود از خودم را برآورده سازم.

____________________________________
پانویس مترجم:
* «برش» به ضربه تیغی اشاره دارد که راهزنی در طی حرکت کاروان مرگ ارمنیان تبعیدی بر گلوی چهره اصلی داستان، نازارِت، وارد کرد و تصادفاً او را نکشت. اما براثر آن، نازارت توانایی تکلم را از دست داد و لذا در فیلم به عنوان یک فرد لال تصویر شده است. (برگرفته از:  نقد برش - ونیز 2014) پیوند
 
از نیویورک تایمز - ۲۶ اوت ۲۰۱۴
مصاحبه کننده: استیفن هیمانوگ
ترجمه: آرسن نظریان